محلملغتنامه دهخدامحلم . [ م ُ ح َل ْ ل ِ ] (ع ص ) کسی که بردبار میگرداند و امر به بردباری می کند. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بردبار گرداننده . (آنندراج ). رجوع به تحلیم ش
عین محلملغتنامه دهخداعین محلم . [ ع َ ن ِم ُ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) گویند چشمه ای است منسوب به «محلم »نام . و گویند نهری است در بحرین . و نیز گویند چشمه ای است جوشان و پرآب در بحرین که
عین محلملغتنامه دهخداعین محلم . [ ع َ ن ِم ُ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) گویند چشمه ای است منسوب به «محلم »نام . و گویند نهری است در بحرین . و نیز گویند چشمه ای است جوشان و پرآب در بحرین که
عوفلغتنامه دهخداعوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محلم خزاعی ، مکنی به ابوالمنهال . وی مولای بنی خزاعة بود و از علمای ادب و راویان شعر بشمار میرفت . اصل او از حران و از موالی بنی امیه ی
عوفلغتنامه دهخداعوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محلم بن ذهل بن شیبان شیبانی . از اشراف عرب در جاهلیت بود. وی مردی مقتدر بود و عمروبن هند مردی را که به وی پناهنده شده بود از او خواست ،
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْلاه ] (اِخ ) ناصح المحلمی . از روات حدیث است او از سماک بن حرب و از او اسماعیل بن ابان وراق روایت کند.