محقورلغتنامه دهخدامحقور. [م َ ] (ع ص ) پنج حرف از حروف الفباء، مجموع در این کلام : «جد قطب ». (ناظم الاطباء). رجوع به محقورة شود.
محقورةلغتنامه دهخدامحقورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) (حروف ...) حروف محقورة یا حروف قلقلة عبارتند از «ق ، ج ، ط، د، ب » و سبب تسمیه آن است که در حال وقف بر روی مواضع آنها فشار آورند و این
محقورةلغتنامه دهخدامحقورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) (حروف ...) حروف محقورة یا حروف قلقلة عبارتند از «ق ، ج ، ط، د، ب » و سبب تسمیه آن است که در حال وقف بر روی مواضع آنها فشار آورند و این
مدفعلغتنامه دهخدامدفع. [ م ُ دَف ْف َ ] (ع ص ) شتر نجیب . || شتر خوار و هجین . || مردم رانده و حقیر. (منتهی الارب ). محقور. مطرود. حقیری که به مهمانی رود و نپذیرندش و درخواست کن
طلغتنامه دهخداط. (حرف ) نشانه ٔ حرف نوزدهم از حروف تهجی عرب . و نام آن طاء و طی و طِ است و نیز آن را طاء مشالة نامند و آن از حروف مطبقة و حروف هفت گانه ٔ مستعلیه و هم مصمتة و
دلغتنامه دهخداد. (حرف ) صورت حرف دهم از الفبای فارسی و هشتم از الفبای عربی و چهارم از الفبای ابجدی و نام آن دال است و گاه برای استواری ِ ضبط، دال مهمله گویند. (مقدمه ٔ برهان
قلغتنامه دهخداق . (حرف ) حرف بیست و چهارم است از حروف الفبای فارسی و حرف بیست و یکم از حروف الفبای عربی و حرف نوزدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را بصد دارند و نام آن قا