محصول حلالپوشیsolvateواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای مولکولی یا یونی از مولکولها یا یونهای حلال همراه با مولکولها یا یونهای مادة حلشونده متـ . حلالپوشه
محصولدیکشنری عربی به فارسیمحصول , چيدن , گيسو را زدن , سرشاخه زدن , حاصل دادن , چينه دان , ثمر دادن , واگذارکردن , ارزاني داشتن , بازده , حاصل , تسليم کردن يا شدن
محصولفرهنگ مترادف و متضاد۱. بار، بر، تولید، حاصل، فرآورده، کالا، میوه، نتیجه ۲. خرمن، درو ۳. دخل، سود، عایدی، کارکرد ۴. مولود