محصناتلغتنامه دهخدامحصنات . [ م ُ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحْصَنَة. زنان آزاد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (ازمهذب الاسماء) : والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم . (قرآن 24/4). و من
محسناتفرهنگ مترادف و متضاد۱. کارهاینیک، خوبیها، نیکوییها ۲. صفات خوب، خصلتهای نیک ≠ ذمائم ۳. شایستگیها
محسناتلغتنامه دهخدامحسنات . [ م ُ ح َس ْ س َ ] (ع اِ) ج ِ مُحَسَّنَة.نیکوئیها و خوبیها و خصلتهای نیک . (ناظم الاطباء).
محسناتلغتنامه دهخدامحسنات . [ م ُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحسَنَة. (آنندراج ). زنهای صاحب حسن و جمیل و زیبا و خوش صورت و پارساو پاکدامن . (غیاث ). || آنچه نیک داشته شده باشد. || نیک
مُحْصَنَاتِفرهنگ واژگان قرآنزنان شوهر دار- زنان با عفت (اصلش ازاحصان به معنی منع است و قلعه را هم از این جهت حصن می گویند چون از ورود اغیار منع و جلوگیری می کند و زن شوهر دار هم از این جهت
مُحْسِنَاتِفرهنگ واژگان قرآنزنان نيكوكار(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
مسافحاتلغتنامه دهخدامسافحات . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسافِحة : و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لامتخذات أخدان . (قرآن 25/4). رجوع به مسافحة شود.
خدنلغتنامه دهخداخدن . [ خ ِ ] (ع اِ) یار. دوست . (دهار) (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از قاموس ). صاحب . صدیق . خَدین . ج ، اخدان ، خدناء
جدودلغتنامه دهخداجدود. [ ج َ ] (اِخ ) اسم موضعی است در سرزمین بنی تمیم نزدیک به حزن بنی یربوع در جانب یمامه و آبی بنام کلاب دارد و در آنجا دو وقعه ٔ بزرگ از مشهورترین وقایع جنگه