محصنینلغتنامه دهخدامحصنین . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحصِن (در حالت نصبی و جری ) : و احل لکم ماوراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیرمسافحین . (قرآن 24/4). اذا آتیتموهن اجورهن
مُحْسِنُونَفرهنگ واژگان قرآننيكوكاران(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
مُحْسِنِينَفرهنگ واژگان قرآننيكوكاران(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
محسنیلغتنامه دهخدامحسنی . [ م ُ س ِ ] (اِ) گوشه ای است از شعبه ٔ نوروز صبا. (تعلیقات بهجت الروح ص 121).
تبوکلغتنامه دهخداتبوک . [ ت َ ] (اِخ ) (غزوه ...) محمدبن جریر رحمةاﷲ علیه ایدون گویدکه پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم مردمان را آگاهی داد که به تبوک روند و توانگران را بفرمود که درویش
کاظملغتنامه دهخداکاظم . [ ظِ ] (ع ص ) ج ، کُظَّم . (منتهی الارب ). و کاظمین . خاموش و فروخورنده ٔ خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حلیم و بردبار. ساکت : الذین ینفقون فی السراء و
طالبوفلغتنامه دهخداطالبوف . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) طالب اُف . حاجی ملاعبدالرحیم پسر استاد ابوطالب نجار تبریزی سرخابی در سال 1250 هَ . ق . متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تفلیس رفت
باب الحطهلغتنامه دهخداباب الحطه . [ ب ُ ل ح ِطْ طَ ] (اِخ ) یکی از درهای بیت المقدس است ... : و دری دیگر است در بیت المقدس همچنین در زمین برده که آنرا باب الحطه گویند و چنین گویند که