محرکفرهنگ مترادف و متضاد۱. انگیزه، باعث ۲. جنباننده ۳. تحریککننده، محرض، برانگیزاننده، مشوق ۴. مسبب، واسطه، وسیله ۵. مبهی ۶. اغواگر، وسوسهگر
محرکدیکشنری فارسی به انگلیسیirritant, motive, galvanic, incentive, instigation, provocative, reason, spur, stimulant
تقویتکننده 2reinforcerواژههای مصوب فرهنگستانمحرک یا شرایطی که باعث تقویت پاسخ میشود متـ . محرک تقویتکننده reinforcing stimulus
تونیکفرهنگ مترادف و متضاد۱. بلوز بلند زنانه، جامهکوتاه زنانه ۲. انرژیزا، محرک، مقوی ۳. شربت تقویتکننده ۴. نواختدار (زبانها) گرفتار شدن، به درد سر افتادن، موقعیت دشواریافتن در تنگنا گرفت