محرابلغتنامه دهخدامحراب . [ م ِ ] (ع ص ) محرب . (منتهی الارب ). مردی محراب ؛ مردی بسیار جنگ آور و دلیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مِحْرَابَفرهنگ واژگان قرآنمحراب (محراب مسجد را بقول بعضي از اين جهت محراب خواندهاند که آنجا جاي حرب و ستيز نمودن با دشمن و با هواي نفس است و بعض ديگر گفتهاند : بدين جهت محراب خوانده شده
نمازخانه1chapel1واژههای مصوب فرهنگستاندر کلیساهای جامع و برخی کلیساهای بزرگ، مکانی خصوصی یا نیایشگاهی کوچک برخوردار از یک بَرواره یا محراب، بهصورت اتاقی در داخل کلیسا یا گاه بهصورت بخشی الحاقی به
بازیلیکاbasilicaواژههای مصوب فرهنگستانتالار رومی ستوندار مستطیلشکل، دارای سکویی نیمدایره (apse) در بخش انتهایی، که در آغاز برای نشستهای عمومی و دادرسی به کار میرفت و سپس با همین نام الگویی برا
کوکزیلغتنامه دهخداکوکزی . [ کُک ْ ] (اِخ ) میشل وان . نقاش فلاماندی (1497 یا 1499-1592 م .). شاگرد «برنارد وان اورلی » و مجذوب رافائیل بود و به همین علت به ایتالیا رفت و در سال 1
کنشتلغتنامه دهخداکنشت . [ ک ُ / ک ِن ِ ] (اِ) به معنی آتشکده است و معبد یهودان . (برهان ) (از ناظم الاطباء). آتشکده ٔ پارسیان و محل عبادت آنان بوده چنانکه مسجد و مکه در میان مسل
جامع دمشقلغتنامه دهخداجامع دمشق .[ م ِ ع ِ دِ م َ ] (اِخ ) مسجد معروف دمشق که ولیدبن عبدالملک بن مروان خلیفه ٔ اموی آن را بنا کرد. بروایتی بسال 87 و بروایت دیگر بسال 88 هَ .ق . بناء