محتففلغتنامه دهخدامحتفف . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتفاف . آنکه میخورد هر آنچه در دیگ باشد از طعام . (از منتهی الارب ). || کسی که می پوشاند خود را به جامه و جامه بر خ
محتففةلغتنامه دهخدامحتففة. [ م ُ ت َ ف ِ ف َ ] (ع ص ) زنی که برای زینت روی خود را بند انداخته و مویهای آن را کنده و گیسوها را پس سر بهم بسته باشد. (ناظم الاطباء).
محترفلغتنامه دهخدامحترف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) جای کسب و حرفه . (از اقرب الموارد). جای کسب کردن و ورزیدن . (ناظم الاطباء).
محتففةلغتنامه دهخدامحتففة. [ م ُ ت َ ف ِ ف َ ] (ع ص ) زنی که برای زینت روی خود را بند انداخته و مویهای آن را کنده و گیسوها را پس سر بهم بسته باشد. (ناظم الاطباء).
محترفلغتنامه دهخدامحترف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) جای کسب و حرفه . (از اقرب الموارد). جای کسب کردن و ورزیدن . (ناظم الاطباء).
محترفلغتنامه دهخدامحترف . [ م ُ ت َ رِ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتراف . هم پیشه و صاحب پیشه . (آنندراج ). پیشه ور. (دهار). صاحب حرفه . (از اقرب الموارد). پیشه ور و صنعتگر. (ناظم الا
محترفهلغتنامه دهخدامحترفه . [ م ُ ت َ رِ ف َ ] (ع ص ، اِ) پیشه وران . (یادداشت مرحوم دهخدا). پیشه وران و صنعت گران و این در اصل صیغه ٔ اسم فاعل واحد مؤنث است از باب افتعال که صفت