محتضنلغتنامه دهخدامحتضن . [ م ُ ت َ ض َ ] (ع اِ) کنار. (مبنیاً للمفعول ) (منتهی الارب ). کنار و آغوش . || عاج . || (ص ) نعت مفعولی از احتضان . || در آغوش گرفته شده و در کنار گرفت
محتضنلغتنامه دهخدامحتضن . [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتضان ، دربرگیرنده ٔ کودک ، یا دایگی کننده و پرورنده آن را. (آنندراج ). کسی که در آغوش میگیرد و در بغل میگیرد. || ا
محتزنلغتنامه دهخدامحتزن . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتزان . اندوهگین و ملول و باحزن و اندوه . (منتهی الارب ). اندوهناک . غمگین . غمین .
مُّحْتَضَرٌفرهنگ واژگان قرآنآن کس یا چیزی که نزدش حاضر شده اند (عبارت "کُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ "یعنی : هريك در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند)
مُّحْتَضَرٌفرهنگ واژگان قرآنآن کس یا چیزی که نزدش حاضر شده اند (عبارت "کُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ "یعنی : هريك در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند)