محاولهفرهنگ انتشارات معین(مُ وِ لِ) [ ع . محاولة ] (مص ل .) 1 - تیز نگریستن به سوی چیزی . 2 - حیله کردن برای به دست آوردن چیزی .
محاولةدیکشنری عربی به فارسیکوشش کردن , قصد کردن , مبادرت کردن به , تقلا کردن , جستجو کردن , کوشش , قصد , سعي کردن , کوشيدن , ازمودن , محاکمه کردن , جدا کردن , سنجيدن , ازمايش , امتحان , ا
محاولةلغتنامه دهخدامحاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) حِوال . قصد کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). خواستن و جستن . (تاج المصادر بیهقی ). || چشم انداختن به سوی چیزی و تیز نگریستن . (از
إحباطُ مُحاوَلَة اغْتيالِدیکشنری عربی به فارسیخنثي سازي طرح ترور , نا فرجام ماندن ترور , کشف سوء قصد به جان
محاولةلغتنامه دهخدامحاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) حِوال . قصد کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). خواستن و جستن . (تاج المصادر بیهقی ). || چشم انداختن به سوی چیزی و تیز نگریستن . (از