لغتنامه دهخدا
محالات . [م ُ ] (ع ص ، اِ) چیزهای محال ، و امکان ناپذیر. (ناظم الاطباء). ج ِ محال . امر نابودی که بودن آن ممکن نباشد. (آنندراج ). || سخنان بیهوده و باطل و بی سروبن . یاوه : مترس از محالات و دشنام دشمن که پرژاژ باشد همیشه تغارش .<p class="au