محافهلغتنامه دهخدامحافه . [ م ُ ف َ ] (از ع ، اِ) (مأخوذ از تازی محفة) محفه . (ناظم الاطباء). چیزی است مانند هودج که زنان در آن سوار شوند. صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنند
محفةلغتنامه دهخدامحفة. [ م ِ ح َف ْ ف َ ] (ع اِ) مرکبی است زنان رامانند هودج اما قبه ندارد. (منتهی الارب ). محافة. (ناظم الاطباء). از ادوات سفر است و آن محملی است که دربالای آن
محفهلغتنامه دهخدامحفه . [ م َ / م ِف ْ ف َ ] (ع اِ) محفة. هودج مانند چیزی که کهاران بر دوش برند. (آنندراج ). بارگیر بی قبه . (صراح ). ضد هودج . محافه . تخت روان . کژابه . کجاوه