محاضةلغتنامه دهخدامحاضة. [ م ُ حاض ْ ض َ ] (ع مص ) یکدیگر را برانگیختن بر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکدیگر را برافژولیدن [ براوژولیدن ] . (المصادر زوزنی ) (تاج المصاد
محاجهفرهنگ مترادف و متضاد۱. خصومت، خصومتورزی، دشمنی ۲. استدلال، برهان ۳. جدل، مباحثه ۴. حجت آوردن، دلیل آوردن، استدلال کردن ۵. خصومت ورزیدن
محاجه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. استدلال کردن، مباحثه کردن، حجت آوردن ۲. جدل کردن، بگومگو کردن ۳. خصومت ورزیدن، دشمنی کردن
براوژلیدنلغتنامه دهخدابراوژلیدن . [ ب َ اَژُ دَ ] (مص مرکب ) برافژولیدن . تحریض . محاضه . (المصادر زوزنی ). و رجوع به اوژولیدن و برافژولیدن شود.
براوژولیدنلغتنامه دهخدابراوژولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) تحریض . (المصادر). برافژولیدن . محاضة؛ یک دیگر را بر اوژولیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به برافژولیدن شود.
افژولیدنلغتنامه دهخداافژولیدن .[ اَ دَ ] (مص ) برانگیختن . (ناظم الاطباء) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ) (میرزا ابراهیم ). || برانگیختن بجنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤی