محاربهفرهنگ فارسی عمید۱. با هم جنگ کردن؛ جنگیدن.۲. (حقوق) از بین بردن نظم و امنیت با استفاده از اسلحه یا بدون آن.
محاربةلغتنامه دهخدامحاربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ) حراب . با یکدیگر جنگ کردن . (منتهی الارب ). با کسی جنگ کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ).مقاتله . تحارب . احتراب . || کارزار. جنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محاربت شود.
محاربیلغتنامه دهخدامحاربی . [ م ُ رِ ] (اِخ ) عبدالحق بن غالب بن عطیة (481 تا 542 هَ . ق .). از محارب قیس غرناطی است و ابومحمد کنیه دارد. مردی مفسر و فقیه و دانای احکام و حدیث است و شعر نیز می سروده است و صاحب تألیفات است و به
محاربیلغتنامه دهخدامحاربی . [ م ُ رِ ] (اِخ ) لقیط بن بکیر نصربن سعید از بنی محارب از قیس عیلان متوفی در 190 هَ . ق . مردی راوی و از دانایان به ادب و اخبار و از مردم کوفه است و شعری نیک دارد و تألیفاتی چون «النساء» و «السمر» و «اللصوص ». (الاعلام زرکلی ).
محاربیلغتنامه دهخدامحاربی . [ م ُ رِ ] (اِخ ) محارب بن محمد المحاربی السدوسی ، مکنی به ابوالعلاء قاضی شافعی متوفی در 359 (هَ . ق .) از نسل محارب بن دثار. از مردم بغداد است و عالم به اصول و تألیفی در رد مخالفان از جهمیه و قدریه و غیر آنان دارد. (الاعلام زرکلی )