مجوقلغتنامه دهخدامجوق . [ م ُ ج َوْ وَ ] (ع ص ) آن که هر دو زنخ وی کج باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجوقلغتنامه دهخدامجوق . [ م ُ ج َوْ وِ ] (ع ص ) جمعکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که گرد می کند و جمع می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجویق شود. || کسی که بانگ برمی
المجوقلغتنامه دهخداالمجوق . [ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، که در 38 هزارگزی شمال تربت جام سر راه مالرو عمومی تربت جام به موسی آباد، کوهستا
المجوقلغتنامه دهخداالمجوق . [ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، که در 38 هزارگزی شمال تربت جام سر راه مالرو عمومی تربت جام به موسی آباد، کوهستا