مجهضلغتنامه دهخدامجهض . [ م ُ هََ ] (ع ص ) بچه ٔ افتاده . (منتهی الارب ). بچه ٔ سقط شده و از شکم افتاده . (ناظم الاطباء).
مجهضلغتنامه دهخدامجهض . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) ناقه که بچه ٔ تمام خلقت افکند که پشم برآورده باشد. ج ، مجاهیض . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناقة مجهض ؛ماده شتری که بچه تمام
مجحظلغتنامه دهخدامجحظ. [ م ُ ج َح ْ ح ِ ](ع ص ) کسی که تیز، نظر می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). و رجوع به تجحیظ شود.
مجهزلغتنامه دهخدامجهز. [ م ُ ج َهَْ هََ ] (ع ص ) تجهیزشده . آماده شده . مهیا. || فرستاده شده . (ناظم الاطباء).
مجهزلغتنامه دهخدامجهز. [ م ُ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) سازنده ٔ جهاز عروس و مرده و مسافر و غازی و مانند آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که تجهیز می کند عروس و مسافر و مرده را.
مجاهیضلغتنامه دهخدامجاهیض . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُجهِض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ِ مُجهِض و مِجهاض . (ناظم الاطباء). رجوع به مجهض شود.
جهضلغتنامه دهخداجهض . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) بچه ٔ سقطشده . جهیض . مجهض . (اقرب الموارد). رجوع به جهیض شود.