مجرهلغتنامه دهخدامجره . [ م ُ ج َرْ رِه ْ ] (ع ص ) آشکارکننده کاری را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آشکارکننده و ظاهرکننده . (ناظم الاطباء).
مجرهلغتنامه دهخدامجره . [ م َ ج َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خان اندبیل است که در بخش مرکزی شهرستان هروآباد واقع است و 545 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مجرهلغتنامه دهخدامجره . [ م َ ج َرْ رَ ] (ع اِ) راه کهکشان . (دهار). آسمان دره و راه کهکشان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). کهکشان و آن خط سفیدی است که به شب در آ
مجرحفرهنگ انتشارات معین(مُ جَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - زخم زده ، زخمی کرده . 2 - کسی که شهادتش رد شده . 3 - قسمی از نقش بریدگی بر کنار دریاچه .
مجرحلغتنامه دهخدامجرح . [ م ُ ج َرْ رَ ] (ع ص ) شهادت ردکرده شده . (فرهنگ نظام ). || بسیار زخمی کرده شده . (فرهنگ نظام ). || (اِ) قسمی از نقش بریدگی بر کنار پارچه . (فرهنگ نظام
مجرحلغتنامه دهخدامجرح . [ م ُ ج َرْ رِ ] (ع ص ) خسته کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که به شدت و سختی مجروح می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجرةلغتنامه دهخدامجرة. [ م َ رَ ] (ع ص ) گوسپند لاغر. (منتهی الارب ). گوسپند لاغر و نیز گوسپندی که بواسطه ٔ بارداری شکم وی کلان گشته ولاغر گردد و نتواند برخیزد. (ناظم الاطباء).
مجرهدلغتنامه دهخدامجرهد. [ م ُ رَ هَِ دد ] (ع ص ) شتاب رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تندرو.(از اقرب الموارد). || لیل مجرهد؛ شب دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقر
مجرةلغتنامه دهخدامجرة. [ م َ رَ ] (ع ص ) گوسپند لاغر. (منتهی الارب ). گوسپند لاغر و نیز گوسپندی که بواسطه ٔ بارداری شکم وی کلان گشته ولاغر گردد و نتواند برخیزد. (ناظم الاطباء).