مجحللغتنامه دهخدامجحل . [ م ُ ج َح ْ ح َ ] (ع ص ) بر زمین افکنده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجحللغتنامه دهخدامجحل . [ م ُ ج َح ْ ح ِ ] (ع ص ) بر زمین زننده کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که بر زمین می افکند دیگری را. (ناظم الاطباء).
مجهللغتنامه دهخدامجهل . [ م َ هََ ] (ع ص ) ارض مجهل ؛ زمین بی کوه و نشان که در آن کسی راه نیابد. تثنیه و جمع ندارد. (ازمنتهی الارب ) (از آنندراج ). زمینی که در آن کسی راه نیابد.
مجهللغتنامه دهخدامجهل . [ م ِ هََ ] (ع اِ) چوب که بدان باده را جنبانند. مِجهَلَة.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چوبی که بدان آتش افروخته را جنبانند. (از اقرب الموارد)
مجهلفرهنگ انتشارات معین(مَ هَ) [ ع . ] (اِ.) بیابانی که نشانه ای در آن نباشد و مسافران راه به جایی نبرند.