متهسملغتنامه دهخدامتهسم . [ م ُ ت َ هََ س ْ س ِ ] (ع ص ) شکسته و شکافته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به متهشم شود.
متهسهسلغتنامه دهخدامتهسهس . [ م ُ ت َ هََ هَِ ] (ع ص ) زره آوازکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زره و پیرایه ٔ آواز دهنده و بر هم خورنده . (ناظم الاطباء). و
ماهستانواژهنامه آزاد[Mahastan] جایگاه ماه؛ اسم مشتق، واژۀ مرکب از ماه و ستان (پسوند مکان). || نامی است برای دختران.
متهسملغتنامه دهخدامتهسم . [ م ُ ت َ هََ س ْ س ِ ] (ع ص ) شکسته و شکافته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به متهشم شود.
متهسهسلغتنامه دهخدامتهسهس . [ م ُ ت َ هََ هَِ ] (ع ص ) زره آوازکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زره و پیرایه ٔ آواز دهنده و بر هم خورنده . (ناظم الاطباء). و
ماهرخ، ماهرخفرهنگ مترادف و متضادمهطلعت، مهچهر، مهپاره، ماهسیما، ماهرو، ماهمنظر، مهعذار، مهرخ، زیبا، مهلقا، خوشگل، قشنگ ≠ بدگل، زشت
ماهرو، ماهروفرهنگ مترادف و متضادخوشگل، زهرهجبین، زیبا، قشنگ، ماهرخ، ماهسیما، ماهطلعت، ماهمنظر، مهجبین، مهپاره، مهرخ، مهسا، مهطلعت، مهعذار، مهلقا، مهوش ≠ زشترو
متلفرهنگ مترادف و متضاد۱. داستان، افسانه ۲. مثلسایر ۳. سخن غیرجدی ۴. قصه عامیانه ۵. حرف مفت، مزخرف، لیچار، سخن بیربط ۶. لطیفه