مثنافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ادبی) در نحو عربی، اسمی که بر دو کس یا چیز دلالت میکند، مانندِ زوجین.۲. (قید) [قدیمی] دوباره.
مثنالغتنامه دهخدامثنا. [ م ُ ث َن ْ نا ] (ع ص ) مکرر. دوباره : اشعار من آن است که در صنعت نظمش نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 18).فتح تو گویم اکن
مثناcopy 4واژههای مصوب فرهنگستاناثری دوبارهسازیشده از یک اثر هنری که ازلحاظ شکل ظاهری با اصل مطابقت کند
مصنعلغتنامه دهخدامصنع. [ م َ ن َ ] (ع اِ) جای گرد آمدن آب باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). غدیر. آبگیر طبیعی . || آب انبار. مصنعة. آبگیر و حوض . (غیاث ). آبد
مصنعلغتنامه دهخدامصنع. [ م ُ ص َن ْ ن َ ] (ع ص ) برساخته . (یادداشت مؤلف ).مجعول . و رجوع به مصنوعی شود. || کند: فرس مصنع؛ اسب کند. مقابل جواد : هیچ کس از ماه مقنع و فرس مصنع ک
مصنعفرهنگ انتشارات معین(مَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای گرد آمدن باران ، آبگیر. 2 - ده ، قریه . 3 - کارخانه ، کارگاه . ج . مصانع .
مصنعفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جایی که آب باران در آن جمع شود، مانند حوض، آبگیر، آبانبار.۲. کارگاه؛ کارخانه.
مثناءلغتنامه دهخدامثناء. [ م َ ] (ع ص ) زن چکمیزک زده که بولش قطره قطره چکد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث اَمثَن . زنی که کمیز وی قطره قطره چکد و چکمیزک زده بود. (ناظم الاطبا
مثناتلغتنامه دهخدامثنات . [ م ُ ث َن ْ نا ] (ع ص ) دارای دو نقطه : تاء مثنات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مثناة شود.- مثنات تحتانیه ؛ یاء. (یادداشت ایضاً).- مثنات فو
مثنانلغتنامه دهخدامثنان . [ م َ ] (اِ) به لغت سریانی درخت کرم دانه را گویند و آن نوعی از مازریون است . (برهان ) (آنندراج ). مأخوذ از سریانی ، قسمی از مازریون . (ناظم الاطباء). م
مثناةلغتنامه دهخدامثناة. [ م َ ] (ع اِ) آنچه نوشته شود از غیر کتاب اﷲ یا کتاب اخبار بنی اسرائیل است که بعد موسی در آن تحریف کردند در حلال وحرام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
مثناءلغتنامه دهخدامثناء. [ م َ ] (ع ص ) زن چکمیزک زده که بولش قطره قطره چکد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث اَمثَن . زنی که کمیز وی قطره قطره چکد و چکمیزک زده بود. (ناظم الاطبا
مثناتلغتنامه دهخدامثنات . [ م ُ ث َن ْ نا ] (ع ص ) دارای دو نقطه : تاء مثنات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مثناة شود.- مثنات تحتانیه ؛ یاء. (یادداشت ایضاً).- مثنات فو
مثنانلغتنامه دهخدامثنان . [ م َ ] (اِ) به لغت سریانی درخت کرم دانه را گویند و آن نوعی از مازریون است . (برهان ) (آنندراج ). مأخوذ از سریانی ، قسمی از مازریون . (ناظم الاطباء). م
مثناةلغتنامه دهخدامثناة. [ م َ ] (ع اِ) آنچه نوشته شود از غیر کتاب اﷲ یا کتاب اخبار بنی اسرائیل است که بعد موسی در آن تحریف کردند در حلال وحرام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم