اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمران . طبیب معروف به سم ّ ساعة. سلیمان بن حسان مشهور به ابن جلجل گوید که اسحاق بن عمران مسلمان و اصلاً از مردم بغداد بود و ابن ابی اص
طاهرلغتنامه دهخداطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی مخزومی بصری ، مکنی به ابومحمد. وی در بصره متولد شده و در ری سکونت داشته است . او بر بیشتر شاعران عصر برتری دارد و از شاعرا
اسماءلغتنامه دهخدااسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت ابی بکربن ابی قحافة صدیق . دختر بزرگ خلیفه ٔ اول . خواهر عایشه و زوجه ٔ زبیر است و بلقب ذات النطاقین مشهور و ملقب باشد و او مادر عبداﷲب
خطرلغتنامه دهخداخطر. [ خ َ طَ ] (ع مص ) بلندقدر و بلندمرتبه گردیدن . (منتهی الارب ). خُطور. || (اِ) وسمه . رنگ . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). کتم (بحر الجواهر): عرب وسمه
ذات النطاقینلغتنامه دهخداذات النطاقین . [ تُن ْ ن ِ ق َ ] (اِخ ) لقب اسماء بنت ابی بکر زوجه ٔ زبیربن عوام و مادر عبداﷲبن زبیر و عروةبن الزبیر. تاریخ بیهقی پس از شرح قتل حسنک وزیر که در