مثفللغتنامه دهخدامثفل . [ م ُ ث َف ْ ف ِ ] (ع ص ) آنکه طعام را باشیر خورد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که شیر را با طعام خورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مثفللغتنامه دهخدامثفل . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) شراب که دُردگین شود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). و رجوع به اثفال شود.
مثاليدیکشنری عربی به فارسیکمال مطلوب , هدف زندگي , ارمان , ارزو , ايده ال , دلخواه , ارماني , مطلوب , وابسته به ارمان گرايي , ارمان گرا , کامل , مام , درست , بي عيب , تمام عيار , کاملا ر