مسفلغتنامه دهخدامسف .[ م ُ س ِف ف ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسفاف . آن که از برگ خرمابن بوریا می بافد. || مشغول به کارهای دون و پست . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرغی ک
مثفارلغتنامه دهخدامثفار. [ م ِ ] (ع ص ) اسبی که زین پس افکند. ستوری که زین افکند. (مهذب الاسماء). ستوری که زین سپس اندازد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چارپایی
مثفانلغتنامه دهخدامثفان . [ م ِ ] (ع ص ) جمل مثفان ؛ شتری که ثفنه ٔ وی به پهلو و شکمش درخورد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شتری که ثفنه ٔ وی به پهلو و شکمش
مثفاةلغتنامه دهخدامثفاة. [ م ِ ] (ع اِ) داغی است ستور را که به دیگ پایه ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از محیطالمحیط). داغی مر ستور را که به سه پایه ماند.(ناظم الاطباء). || (ص
مثفاةلغتنامه دهخدامثفاة. [ م ُ ث َف ْ فا ](ع ص ) زنی که شوهر وی دو زن دیگر داشته باشد. || زنی که سه شوهر از وی یا زیاده تر مرده باشد.(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). زنی که سه ش
مثفدلغتنامه دهخدامثفد. [ م ُ ث َف ْ ف ِ ] (ع ص ) آن که بطانه کند زره را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که آستر می کند زره را. (ناظم الاطباء).
LETدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دهید، مانع، انسداد، اجاره دهی، اجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن
مثفارلغتنامه دهخدامثفار. [ م ِ ] (ع ص ) اسبی که زین پس افکند. ستوری که زین افکند. (مهذب الاسماء). ستوری که زین سپس اندازد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چارپایی
مثفانلغتنامه دهخدامثفان . [ م ِ ] (ع ص ) جمل مثفان ؛ شتری که ثفنه ٔ وی به پهلو و شکمش درخورد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شتری که ثفنه ٔ وی به پهلو و شکمش
مثفاةلغتنامه دهخدامثفاة. [ م ِ ] (ع اِ) داغی است ستور را که به دیگ پایه ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از محیطالمحیط). داغی مر ستور را که به سه پایه ماند.(ناظم الاطباء). || (ص
مثفاةلغتنامه دهخدامثفاة. [ م ُ ث َف ْ فا ](ع ص ) زنی که شوهر وی دو زن دیگر داشته باشد. || زنی که سه شوهر از وی یا زیاده تر مرده باشد.(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). زنی که سه ش
مثفدلغتنامه دهخدامثفد. [ م ُ ث َف ْ ف ِ ] (ع ص ) آن که بطانه کند زره را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که آستر می کند زره را. (ناظم الاطباء).