مثغرلغتنامه دهخدامثغر. [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) کودک که دندانهای شیر ریزد یا کودکی که دندان برآورد، از اضداد است . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و
مصغرلغتنامه دهخدامصغر. [ م ُ ص َغ ْ غ َ ] (ع ص )تصغیرشده . کوچک کرده شده . کوچک کرده . خردشده . کوچک شده .(یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح صرف ) به صورت مصغر درآمده . تصغیر شده . کل
متغربلغتنامه دهخدامتغرب . [ م ُ ت َ غ َرْ رِ ] (ع ص ) دوررونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).دور رفته و به سفر غربت رفته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از
متغردلغتنامه دهخدامتغرد. [ م ُ ت َ غ َرْ رِ ] (ع ص ) مرغ که بلند و طرب انگیز سازد آواز را و در گلو گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سراینده و آوازخوان .
متغرغرلغتنامه دهخدامتغرغر. [ م ُ ت َ غ َغ ِ ] (ع ص ) آب در حلق گرداننده . (آنندراج ). غرغره نماینده و آب در گلو گرداننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رج
مثجرلغتنامه دهخدامثجر. [ م ُ ث َج ْ ج َ ] (ع ص ) خیزران مثجر؛ بید انبوب دار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نی گره دار بنددار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مثارلغتنامه دهخدامثار. [ م ُ ] (ع ص ) شیارکرده شده و کاشته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اثارة شود.
leveragesدیکشنری انگلیسی به فارسیاهرم ها، قدرت نفوذ، نیرو، وسیله نفوذ، شیوه بکار بردن اهرم، کار اهرم، دستگاه اهرمی
متغربلغتنامه دهخدامتغرب . [ م ُ ت َ غ َرْ رِ ] (ع ص ) دوررونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).دور رفته و به سفر غربت رفته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از
متغردلغتنامه دهخدامتغرد. [ م ُ ت َ غ َرْ رِ ] (ع ص ) مرغ که بلند و طرب انگیز سازد آواز را و در گلو گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سراینده و آوازخوان .
متغرغرلغتنامه دهخدامتغرغر. [ م ُ ت َ غ َغ ِ ] (ع ص ) آب در حلق گرداننده . (آنندراج ). غرغره نماینده و آب در گلو گرداننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رج
مثجرلغتنامه دهخدامثجر. [ م ُ ث َج ْ ج َ ] (ع ص ) خیزران مثجر؛ بید انبوب دار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نی گره دار بنددار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مثارلغتنامه دهخدامثار. [ م ُ ] (ع ص ) شیارکرده شده و کاشته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اثارة شود.