مثرودةلغتنامه دهخدامثرودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) ارض مثرودة؛ زمین اندک باران رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متراضیلغتنامه دهخدامتراضی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) یکدیگر خوشنود شونده . (آنندراج ). خشنود وراضی از هم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراضی شود.