مثرثرلغتنامه دهخدامثرثر. [ م ُ ث َ ث ِ ] (ع ص ) بسیار خورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بسیارخوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیار گوینده و بیهوده به تکرار حرف زن
مثرطملغتنامه دهخدامثرطم . [ م ُ ث َ طِ ] (ع ص ) بسیار فربه یا خاص است به ستور. (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). بسیار فربه و ستور بسیار فربه . (ناظم الاطباء).
مثرملغتنامه دهخدامثرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) بیماریی که اثرم گرداند کسی را و اثرم آن که دندانش از بن برافتاده یا دندان پیشین و رباعی وی افتاده باشد. (آنندراج ). اثرم گرداننده . (از
مرثملغتنامه دهخدامرثم . [ م َ ث ِ / م ِ ث َ ] (ع اِ) بینی . (منتهی الارب ). انف . (اقرب الموارد) (متن اللغة).
levelدیکشنری انگلیسی به فارسیسطح، میزان، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، هدف گیری، الت ترازگیری، یک دست، ترازسازی، تراز کردن، مسطح کردن یاشدن، نشانه گرفتن، مسطح کردن، هموار، مسطح، مساوی، هم
مثرثرلغتنامه دهخدامثرثر. [ م ُ ث َ ث ِ ] (ع ص ) بسیار خورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بسیارخوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیار گوینده و بیهوده به تکرار حرف زن
مثرطملغتنامه دهخدامثرطم . [ م ُ ث َ طِ ] (ع ص ) بسیار فربه یا خاص است به ستور. (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). بسیار فربه و ستور بسیار فربه . (ناظم الاطباء).
مثرملغتنامه دهخدامثرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) بیماریی که اثرم گرداند کسی را و اثرم آن که دندانش از بن برافتاده یا دندان پیشین و رباعی وی افتاده باشد. (آنندراج ). اثرم گرداننده . (از
مرثملغتنامه دهخدامرثم . [ م َ ث ِ / م ِ ث َ ] (ع اِ) بینی . (منتهی الارب ). انف . (اقرب الموارد) (متن اللغة).