مثدنةلغتنامه دهخدامثدنة. [ م ُ ث َدْ دَ ن َ ] (ع ص ) زن فربه با زشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن فربه با سماجت و زشتی .(ناظم الاطباء). زن بسیارگوشت . (از اقرب الموارد).
مثدنةلغتنامه دهخدامثدنة. [ م ُ دَ ن َ ] (ع ص ) زن ناقص خلقت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
متدانیلغتنامه دهخدامتدانی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) همدیگر نزدیک .(آنندراج ). نزدیک و پهلوی یکدیگر. (ناظم الاطباء). || کم و ضعیف شونده . (فرهنگ فارسی معین ).- بحر متدانی ؛ بحر متدارک . بحر متسق . رجوع به متدارک شود.
متدنیلغتنامه دهخدامتدنی ٔ. [ م ُ ت َ دَن ْ ن ِءْ ] (ع ص ) (از «د ن ء») برانگیزنده بر فرومایگی ، مأخوذ از دناء. (آنندراج ). آن که برانگیزاند و مجبور کند کسی را بر فرومایگی و دونی . (ناظم الاطباء).
متدنیلغتنامه دهخدامتدنی . [ م ُ ت َ دَن ْ نی ] (ع ص ) اندک اندک نزدیک شونده ، مأخوذ از دنو. (آنندراج ). کسی که اندک اندک نزدیک شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدنی شود.