متبرلغتنامه دهخدامتبر. [ م ُ ت َب ْ ب َ ] (ع ص ) هلاک شده . (آنندراج ). ویران کرده و خراب کرده و شکسته . (ناظم الاطباء). قوله تعالی : هؤلاء متبر ما هم فیه ؛ ای مکسر مهلک مدمر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).آن کس که طعمه سازد سی سال خون مردم <b
متبرلغتنامه دهخدامتبر. [ م ُ ت َب ْ ب ِ ] (ع ص ) شکننده و هلاک کننده . (آنندراج ). خراب کننده و ویران کننده و پاره کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مثبرلغتنامه دهخدامثبر. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) مجلس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل نشستن انسان ، و ابن اثیر گوید غالباً در مورد شتر گویند. (از ذیل اقرب الموارد). || محل قطع. || مفصل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). محل فصل . (ناظم الاطباء). || آنجا که کودک بر
مثبرلغتنامه دهخدامثبر. [ م ُ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص )بازدارنده از حاجت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). کسی که باز می دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثبیر شود.
مثابرتلغتنامه دهخدامثابرت . [ م ُ ب َ رَ / م ُ ب ِ رَ ] (ع اِمص ) مداومت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پایداری . مداومت درکاری : چون از کسی قصد اصفهان احساس نمودی و دانستی که در مقاومت و مزاولت امکان و مقدرت دارد ... پای مصابرت و مثابرت
مثابرةلغتنامه دهخدامثابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) بر کاری مداومت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته برکاری بودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیوسته بودن برکاری و لازم گرفتن آن را و مواظبت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثابرت شود.
مثابرتفرهنگ فارسی معین(مُ بَ رَ) [ ع . مثابرة ] 1 - (مص ل .) پیوسته در کاری بودن . 2 - پیشی گرفتن . 3 - تحمل رنج و مشقت .
مثابرتلغتنامه دهخدامثابرت . [ م ُ ب َ رَ / م ُ ب ِ رَ ] (ع اِمص ) مداومت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پایداری . مداومت درکاری : چون از کسی قصد اصفهان احساس نمودی و دانستی که در مقاومت و مزاولت امکان و مقدرت دارد ... پای مصابرت و مثابرت
مثابرةلغتنامه دهخدامثابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) بر کاری مداومت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته برکاری بودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیوسته بودن برکاری و لازم گرفتن آن را و مواظبت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثابرت شود.
مثابرتفرهنگ فارسی معین(مُ بَ رَ) [ ع . مثابرة ] 1 - (مص ل .) پیوسته در کاری بودن . 2 - پیشی گرفتن . 3 - تحمل رنج و مشقت .