متیللغتنامه دهخدامتیل . [ م ِ ] (اِ) پیه سوز که برادر شمعدان است . (برهان ). پیه سوز. (جهانگیری ). قسمی از چراغدان پایه دار که پیه سوز گویند. (ناظم الاطباء). رشیدی کلمه را به فت
متیلینیلغتنامه دهخدامتیلینی . [ م ِ ] (اِخ ) در لغت عبری به معنی بی شاخ . و نام شهر بزرگ جزیره ٔ لسبوس است و آن بندری میباشد که پولس در وقت مسافرت از اسوس به خیوس در آنجا فرود آمد.
متیلاز الگودارmaintenance methylase, maintenance methyltransferaseواژههای مصوب فرهنگستانمتیلازی که براساس الگوی قبلی به گروههای سیتوزین، در دِنای هوهستهای، متیل اضافه میکند
متیلاز نوالگوde novo methylase, de novo methyltransferaseواژههای مصوب فرهنگستانمتیلازی که بدون الگو و از نو به گروههای سیتوزین، در دِنای هوهستهای، متیل اضافه میکند
متیلپروردmethylotrophواژههای مصوب فرهنگستانریزاندامگانی که نیاز خود به کربن و انرژی را از دگرگشت ترکیبات یککربنۀ حاوی گروه متیل یا از ترکیباتی که حاوی دو یا چند گروه متیل هستند و بهطور مستقیم به یکدیگر