لغتنامه دهخدا
مطموس . [ م َ ] (ع ص ) نابینا.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). طمیس . (اقرب الموارد). و رجوع به طمیس شود.- مطموس العین ؛ دجال ، بدان جهت که یک چشم را نشان ندارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ناپدیدشده . (زمخشری ). ن