متورقلغتنامه دهخدامتورق . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) شتری که برگ خورد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر برگ خورنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تورق شود.
پلمه سنگلغتنامه دهخداپلمه سنگ . [ پ َ م َ س َ ] (اِ) حجر متورق . سنگی که ورقه ورقه جدا شود. (از لغات فرهنگستان ).