متهارطلغتنامه دهخدامتهارط. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) یکدیگر را دشنام دهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
متهاییلغتنامه دهخدامتهایی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم سازوار و موافق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهایؤ شود.
متهارملغتنامه دهخدامتهارم . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) خود را پیر خرف نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که خود را پیرخرف مینمایاند و اظهار خرافت وپیری میکند
متهارطلغتنامه دهخدامتهارط. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) یکدیگر را دشنام دهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
متهاییلغتنامه دهخدامتهایی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم سازوار و موافق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهایؤ شود.
متهارملغتنامه دهخدامتهارم . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) خود را پیر خرف نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که خود را پیرخرف مینمایاند و اظهار خرافت وپیری میکند
متهافتلغتنامه دهخدامتهافت . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) گیاه بیاره و به اصطلاح گیاه شناسی هر گیاهی که به اجسام مجاور، خود را متصل کرده و بلند میگردد مانند لبلاب . (ناظم الاطباء).