متنورلغتنامه دهخدامتنور. [ م ُ ت َ ن َوْ وِ ] (ع ص ) آهک و قطران مالنده بر خود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نوره مالیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از دور بیننده آتش
طیباریوسلغتنامه دهخداطیباریوس . (اِخ ) دومین شاهنشاه و قیصر روم ، پسر لیوی و پسرخوانده ٔ اگوست . مردی باقابلیت و پادشاهی متنور و مُحتاط بود لکن بواسطه ٔ آنکه وزیروی (سِژان ) وی را س
مستنیرلغتنامه دهخدامستنیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) طلب روشنی کننده و نورجوینده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نورطلب . نورگیر. مقابل منیر. موجودات از نظر شیخ اشراق یا منیر هستن
هارونلغتنامه دهخداهارون . (اِخ ) ابن عمران . برادر موسی بنی اسرائیل و وزیر وی که با برادر خویش (موسی ) از جانب خدا مأمور به دعوت فرعون شد و با موسی از مصر هجرت کرد. و آنگاه که م
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلب