متنشطلغتنامه دهخدامتنشط. [ م ُ ت َ ن َش ْش ِ ] (ع ص ) شادمان و به نشاط رونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شاد و شادمان و خرم . || چست و چالاک . (ناظم الاطباء
متقشطلغتنامه دهخدامتقشط. [ م ُ ت َ ق َش ْ ش ِ ] (ع ص ) هوائی که بی ابر گردد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آسمان صاف و بی ابر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقشط شو
متنبطلغتنامه دهخدامتنبط. [ م ُ ت َ ن َب ْ ب ِ ] (ع ص ) کسی که برمی آورد و بیرون می آورد. (ناظم الاطباء). || مانا به نبطی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنبط شود.
متناطحلغتنامه دهخدامتناطح . [ م ُ ت َ طِ] (ع ص ) بر یکدیگر سرون زننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تناطح شود.
متناطیلغتنامه دهخدامتناطی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم پیشی گیرنده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دلتنگ از غلبه ٔ حریف . (ناظم الاطباء). || مشغول به تعاطی و رد
متنشغلغتنامه دهخدامتنشغ. [ م ُ ت َ ن َش ْ ش ِ ] (ع ص ) نعره زننده و گریه در سینه گرداننده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زاری و ناله کننده از درون دل . (ناظم ال
متقشطلغتنامه دهخدامتقشط. [ م ُ ت َ ق َش ْ ش ِ ] (ع ص ) هوائی که بی ابر گردد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آسمان صاف و بی ابر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقشط شو
متنبطلغتنامه دهخدامتنبط. [ م ُ ت َ ن َب ْ ب ِ ] (ع ص ) کسی که برمی آورد و بیرون می آورد. (ناظم الاطباء). || مانا به نبطی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنبط شود.
متناطحلغتنامه دهخدامتناطح . [ م ُ ت َ طِ] (ع ص ) بر یکدیگر سرون زننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تناطح شود.
متناطیلغتنامه دهخدامتناطی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم پیشی گیرنده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دلتنگ از غلبه ٔ حریف . (ناظم الاطباء). || مشغول به تعاطی و رد
متنشغلغتنامه دهخدامتنشغ. [ م ُ ت َ ن َش ْ ش ِ ] (ع ص ) نعره زننده و گریه در سینه گرداننده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زاری و ناله کننده از درون دل . (ناظم ال