متمنیلغتنامه دهخدامتمنی . [ م ُ ت َ م َن ْ نی ] (ع ص ) آرزومند.(آنندراج ) (غیاث ). کسی که آرزو می برد و میخواهد. خواهش کننده . آرزو دارنده و پرسنده و درخواست کننده و مستدعی و است
متمنیاتلغتنامه دهخدامتمنیات . [ م ُ ت َ م َن ْ نی ] (ع ص ، اِ) آرزوها و آرزو کرده شده ها. (غیاث ) (آنندراج ). مستدعیات و مقاصد درخواست شده . (ناظم الاطباء).
متمنیاتلغتنامه دهخدامتمنیات . [ م ُ ت َ م َن ْ نی ] (ع ص ، اِ) آرزوها و آرزو کرده شده ها. (غیاث ) (آنندراج ). مستدعیات و مقاصد درخواست شده . (ناظم الاطباء).
تمنا کردنفرهنگ مترادف و متضادآرزو کردن، آرزومند بودن، متمنی بودن، التماس کردن، خواهش کردن، درخواست کردن
ادنفلغتنامه دهخداادنف . [ اَ ن َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ادناف .- امثال :ادنف من المتمنی . رجوع به مجمعالامثال میدانی چ طهران ص 345 و 346 در اصب من المتمنیه شود.