متلغملغتنامه دهخدامتلغم . [ م ُ ت َ ل َغ ْ غ ِ ] (ع ص ) آن که ملاغم جنباند وقت سخن گفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کسی که گرداگرد درون دهان را وقت سخن گفتن
ملغملغتنامه دهخداملغم . [ م َ غ َ ] (معرب ، اِ) روغن مالی بر اعضاء و مرهم نهادگی بر زخم . (ناظم الاطباء). و رجوع به ملعم شود.
ملغمدیکشنری عربی به فارسیالياژ جيوه باچند فلز ديگرکه براي پرکردن دندان و ايينه سازي بکار ميرود , ترکيب مخلوط , ملقمه
ملغملغتنامه دهخداملغم . [ م َ غ َ ] (معرب ، اِ) روغن مالی بر اعضاء و مرهم نهادگی بر زخم . (ناظم الاطباء). و رجوع به ملعم شود.
مبلغملغتنامه دهخدامبلغم . [ م ُ ب َ غ َ ] (ع ص ) بلغمی . آن که بر مزاج او بلغم غلبه دارد. ج ، مبلغمون و مبلغمین : فاما المبردون و المبلغمون فلا یسلمون من ضرره [ ضررجبن = پنیر ] .
مبلغمینلغتنامه دهخدامبلغمین . [ م ُ ب َ غ َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مبلغم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.