متلبثلغتنامه دهخدامتلبث . [ م ُ ت َ ل َب ْ ب ِ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). بادرنگ . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلبث شود. || سست و کاهل . (ن
متلبسلغتنامه دهخدامتلبس .[ م ُ ت َ ل َب ْ ب ِ ] (ع ص ) جامه پوشنده . (غیاث ) (آنندراج ). لباس پوشنده . به لباس کسی درآمده . (ناظم الاطباء). || پنهان شونده . || پوشنده .(غیاث ) (آ
متلهثاًلغتنامه دهخدامتلهثاً. [ م ُ ت َ ل َهَْ هَِ ثَن ْ ] (ع ق ) با گرمی و حدت و شدت و با رغبت و میل و آرزومندی . (ناظم الاطباء).
متربثلغتنامه دهخدامتربث . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). کاهل و درنگ کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تربث شود.
متشبثلغتنامه دهخدامتشبث . [ م ُ ت َ ش َب ْ ب ِ ] (ع ص ) درآویزنده بچیزی و چنگ درزننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که چیزی را با قوت بدست می گیرد. (ناظم
متلهثاًلغتنامه دهخدامتلهثاً. [ م ُ ت َ ل َهَْ هَِ ثَن ْ ] (ع ق ) با گرمی و حدت و شدت و با رغبت و میل و آرزومندی . (ناظم الاطباء).
متربثلغتنامه دهخدامتربث . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). کاهل و درنگ کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تربث شود.
متشبثلغتنامه دهخدامتشبث . [ م ُ ت َ ش َب ْ ب ِ ] (ع ص ) درآویزنده بچیزی و چنگ درزننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که چیزی را با قوت بدست می گیرد. (ناظم