متقنعلغتنامه دهخدامتقنع. [ م ُ ت َ ق َن ْ ن ِ ] (ع ص ) خود را پوشنده به جامه . (از منتهی الارب ). قناع پوشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متقندیکشنری عربی به فارسیاستادانه درست شده , بزحمت درست شده , به زحمت ساختن , داراي جزءيات , بادقت شرح دادن
متقطعدیکشنری عربی به فارسیحمله اي , غشي , متغير , هوس پرست , دمدمي , متناوب , نوبت دار , نوبه اي , نوبتي