متقندیکشنری عربی به فارسیاستادانه درست شده , بزحمت درست شده , به زحمت ساختن , داراي جزءيات , بادقت شرح دادن
متقنلغتنامه دهخدامتقن . [ م ُ ق َ ] (ع ص ) استوار و محکم . (غیاث ) (آنندراج ). استوار. مبرم . متین . رزین . محکم . مستحکم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یگانه گشته از اهل زمانه
متقنلغتنامه دهخدامتقن . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) آن که استوار و محکم کند کار را. (آنندراج ). محکم کننده . استوارکننده . (فرهنگ فارسی معین ). کسی که به لیاقت و شایستگی مباشرت مینماید ک
متقنلغتنامه دهخدامتقن . [ م ُت ْ ت َ ق ِ ] (ازع ، ص ) بیگمان داننده . (آنندراج ). بی شبهه و بیگمان ویقین و دانسته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متقنبلغتنامه دهخدامتقنب . [ م ُ ت َ ق َن ْ ن ِ ] (ع ص ) آفتاب فروشونده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متقنزلغتنامه دهخدامتقنز. [ م ُ ت َ ق َن ْ ن ِ ] (ع ص ) صیاد و صید جوینده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقنز شود.
متقنصلغتنامه دهخدامتقنص . [ م ُ ت َ ق َن ْ ن ِ ] (ع ص ) شکارجوینده و شکارکننده . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقنص شود.
متقنعلغتنامه دهخدامتقنع. [ م ُ ت َ ق َن ْ ن ِ ] (ع ص ) خود را پوشنده به جامه . (از منتهی الارب ). قناع پوشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).