متقاللغتنامه دهخدامتقال . [ م ِ ](اِ) پارچه ٔ پنبئین سفید ناکرده که مثقالی نیز گویند. (ناظم الاطباء). قسمی پارچه ٔ نخی که امروز متقال گویند و آن قماشی نزدیک به کرباس است . (یاددا
متقاللغتنامه دهخدامتقال . [ م ُ ت َ قال ل ] (ع ص ) کم شمرنده . (آنندراج ). آن که کم و اندک می پندارد. (ناظم الاطباء).
متقالفرهنگ انتشارات معین(مِ) [ ع . ] (اِ.) پارچة سفیدی که از نخ می بافند شبیه کرباس اما ظریف تر از آن است .
متقالیلغتنامه دهخدامتقالی . [ م ِ ] (اِ) متقال : ز کتان و متقالی خانه باف زده کوهه بر کوهه چون کوه قاف . نظامی .ترکی یک نوبت یک قد متقالی بایشان داده بود که بشویند. (مزارات کرمان
متقالیلغتنامه دهخدامتقالی . [ م ِ ] (اِ) متقال : ز کتان و متقالی خانه باف زده کوهه بر کوهه چون کوه قاف . نظامی .ترکی یک نوبت یک قد متقالی بایشان داده بود که بشویند. (مزارات کرمان