متعوبلغتنامه دهخدامتعوب . [ م َ ] (ع ص ) مانده گردانیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مانده و ستم دیده و آزرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعب شود.
متعجبگویش اصفهانی تکیه ای: taɂaǰobeš karda طاری: tahaǰob طامه ای: --------- طرقی: moteɂaǰeb کشه ای: -------- نطنزی: ---------
متعصبدیکشنری عربی به فارسیادم رياکار , ادم خرافاتي , متعصب , شخص متعصب , داراي احساسات شديد(مذهبي وغيره) , داراي روح پليد , ديوانه
ذیاسقوریذوسلغتنامه دهخداذیاسقوریذوس . (اِخ ) ملقب به پدانیوس طبیب یونانی مائة اول مسیحی . مولد او ظاهراً عین زربه ٔ قیلیقیه بوده است او سیاحت بسیارکرده و شاید طبیب سپاهیان بوده است و ب
متعصبدیکشنری عربی به فارسیادم رياکار , ادم خرافاتي , متعصب , شخص متعصب , داراي احساسات شديد(مذهبي وغيره) , داراي روح پليد , ديوانه