متعلملغتنامه دهخدامتعلم . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ) تعلیم گیرنده ، یعنی تلمیذ و شاگرد. (غیاث ) (آنندراج ). آموخته شده و پند داده شده و آموزنده و طالب علم . (ناظم الاطباء). آم
متالمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهویژگی کسی که از حادثه و پیشامدی افسرده و دردمند باشد؛ دردمند؛ دردناک.
متعلمینلغتنامه دهخدامتعلمین . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ متعلم در حالت نصَبی و جری . رجوع به متعلم و تعلم شود.
متعمقفرهنگ انتشارات معین(مُ تَ عَ مِّ) [ ع . ] (اِفا.) آن که به عمق چیزی رسیده ، ژرف اندیش ؛ ج . متعمقین .
متعلمینلغتنامه دهخدامتعلمین . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ متعلم در حالت نصَبی و جری . رجوع به متعلم و تعلم شود.