متعقفلغتنامه دهخدامتعقف . [ م ُ ت َ ع َق ْ ق ِ ] (ع ص ) خمیده و کج . (آنندراج ). کج شده و کج و خمیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متعفندیکشنری عربی به فارسیکپک زده , کهنه وفاسد , بوي ناگرفته , پوسيده , کهنه , فاسد , خراب , زنگ زده , روبفساد