متحدیتلغتنامه دهخدامتحدیت . [ م ُ ت ت َ ح ِی ْ ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) یگانگی واتحاد و اتفاق . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متحدثلغتنامه دهخدامتحدث . [ م ُ ت َ ح َدْ دَ ] (ع اِ) جای سخن گفتن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). موضع اجتماع مردمان برای گفتگو و سؤال و جواب . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل و تحدث شود.
متحدثلغتنامه دهخدامتحدث . [ م ُ ت َ ح َدْ دِ ] (ع ص ) سخن گوینده . (آنندراج ). بیان کننده . (ناظم الاطباء) : شهری متحدثان حسنت الا متحیران خاموش . سعدی .و رجوع به تحدث شود. || مورخ و راوی اخبار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). ||
متعددلغتنامه دهخدامتعدد. [ م ُ ت َ ع َدْ دِ ] (ع ص ) زیاده زاید از هزار. (آنندراج ). بسیار و زیاده بر ده هزار. (ناظم الاطباء). || فراوان : در پیرامنش بواسطه ٔ دره ها، جای نزول لشکر وخیام متعدد نیست . (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص <span class="h
متهددلغتنامه دهخدامتهدد. [ م ُ ت َ هََ دْ دِ ] (ع ص ) ترساننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترساننده . ذامر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ترسیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهدد شود.
متعددلغتنامه دهخدامتعدد. [ م ُ ت َ ع َدْ دِ ] (ع ص ) زیاده زاید از هزار. (آنندراج ). بسیار و زیاده بر ده هزار. (ناظم الاطباء). || فراوان : در پیرامنش بواسطه ٔ دره ها، جای نزول لشکر وخیام متعدد نیست . (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص <span class="h
متعدددیکشنری فارسی به انگلیسیdivers, great, manifold, multiple, multitude, multitudinous, numerous, plenteous, plentiful, poly-, scores, serial, several, sundry, voluminous
متعددلغتنامه دهخدامتعدد. [ م ُ ت َ ع َدْ دِ ] (ع ص ) زیاده زاید از هزار. (آنندراج ). بسیار و زیاده بر ده هزار. (ناظم الاطباء). || فراوان : در پیرامنش بواسطه ٔ دره ها، جای نزول لشکر وخیام متعدد نیست . (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص <span class="h