متعاکظلغتنامه دهخدامتعاکظ. [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) با هم پیکار آورنده و حجت کننده و با هم نازنده وفخرکننده . (آنندراج ). ستیزه کننده ٔ با هم در مفاخرت و با هم خصومت کننده و نازنده
متعاظلةلغتنامه دهخدامتعاظلة. [ م ُ ت َ ظِ ل َ ] (ع ص ) ملخ بر هم نشسته و لازم گرفته یکدیگر را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاظل شود.
متعاظللغتنامه دهخدامتعاظل . [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) سگان که در پی ماده بر زبر یکدیگر روند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). سگان در پی ماده بر زیر یکدیگر رونده از گشنی . (ناظم الاطباء)
متعاظملغتنامه دهخدامتعاظم . [ م ُ ت َظِ ] (ع ص ) بزرگ شونده و بزرگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). با حشمت و شوکت و برابر در بزرگواری . (ناظم الاطباء). || متکبر و مغرور و خودبین .
متعاظیلغتنامه دهخدامتعاظی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) یکدیگر را آزرده و ستم نموده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متعاظلةلغتنامه دهخدامتعاظلة. [ م ُ ت َ ظِ ل َ ] (ع ص ) ملخ بر هم نشسته و لازم گرفته یکدیگر را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاظل شود.
متعاظللغتنامه دهخدامتعاظل . [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) سگان که در پی ماده بر زبر یکدیگر روند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). سگان در پی ماده بر زیر یکدیگر رونده از گشنی . (ناظم الاطباء)
متعاظملغتنامه دهخدامتعاظم . [ م ُ ت َظِ ] (ع ص ) بزرگ شونده و بزرگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). با حشمت و شوکت و برابر در بزرگواری . (ناظم الاطباء). || متکبر و مغرور و خودبین .
متعاظیلغتنامه دهخدامتعاظی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) یکدیگر را آزرده و ستم نموده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متعاکرةلغتنامه دهخدامتعاکرة. [ م ُ ت َ ک ِ رَ ] (ع ص ) با هم درآمیزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آمیخته و مختلط به یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاکر ش