متضرعلغتنامه دهخدامتضرع . [ م ُ ت َ ض َرْ رِ] (ع ص ) زاری کننده . (آنندراج ) (غیاث ). خواری و فروتنی کرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دادخواه . (ناظم
متذرعلغتنامه دهخدامتذرع . [ م ُ ت َ ذَرْ رِ ] (ع ص ) پرگو. (آنندراج ). پرگو و پرحرف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تذرع شود.
متبرعاًلغتنامه دهخدامتبرعاً. [ م ُ ت َ ب َرْ رِ عَن ْ ] (ع ق ) مأخوذ ازتازی ، کاری که شخص از روی اراده و میل خود از برای خدا و از جهت تحصیل ثواب و اجر اخروی می کند. (ناظم الاطباء)
اخناعلغتنامه دهخدااخناع . [ اِ ] (ع مص ) نرم و فروتن و متضرع کردن ، چنانکه حاجت و نیاز کسی را. فروتن گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم کردن و فروتن کردن . (منتهی الارب ).
مخنعلغتنامه دهخدامخنع. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) نرم گردن و فروتن و متضرع . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فروتنی کننده و متواضع. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخناع شود.
بلاوه گرلغتنامه دهخدابلاوه گر. [ ب ِوَ / وِ گ َ ] (ص مرکب ) (از: ب + لاوه + گر) در عبارت زیر از تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است و ظاهراً بمعنی تائب و متضرع و زاری کننده و از گناه بازگ
خلفلغتنامه دهخداخلف . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن مسعودبن بشکوال الخزرجی الانصاری ، مکنی به ابوالقاسم محدث و مورخ اندلسی بود. (حبیب السیر چ 1 ج 1) او راست : 1- المستعین
متبرعاًلغتنامه دهخدامتبرعاً. [ م ُ ت َ ب َرْ رِ عَن ْ ] (ع ق ) مأخوذ ازتازی ، کاری که شخص از روی اراده و میل خود از برای خدا و از جهت تحصیل ثواب و اجر اخروی می کند. (ناظم الاطباء)