متشهیلغتنامه دهخدامتشهی . [ م ُ ت َ ش َهَْ هی ] (ع ص ) خواهانی چیزی کننده . (آنندراج ). آرزومند و مشتاق و کسی که خواهان چیزی باشد پس از خواهانی و دارای شهوتی باشد پس از شهوت . (ن
متوقلغتنامه دهخدامتوق . [ م ُ ت َوْ وَ ] (ع ص ) (از «ت وق ») سخت آرزومند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرزومند. (ناظم الاطباء). || آنچه مورد خواهانی و آرزو باشد. شی ٔ متوق ، ای مت
متشایعلغتنامه دهخدامتشایع. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) شریک . یقال هما متشایعان فی دار و متشاعان ؛ ای شریکان فیها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازناظم الاطباء). شریک و همدیگر شریک
متشتیلغتنامه دهخدامتشتی . [ م ُ ت َ ش َت ْ تی ] (ع ص ) اقامت کننده در جائی به زمستان . (آنندراج ). کسی که در زمستان به جائی اقامت می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقر