متشابکلغتنامه دهخدامتشابک . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) امور مختلط و درهم . (آنندراج ). کار درهم و شوریده و مختلط. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تشابک شود.
متسابقلغتنامه دهخدامتسابق . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) پیشی گیرنده بر یکدیگر. (آنندراج ). بر یکدیگر پیشی گیرنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تسابق شود.
متشبکلغتنامه دهخدامتشبک . [ م ُ ت َ ش َب ْ ب ِ ] (ع ص ) چیزی درآینده به یکدیگر. (آنندراج ). || کار درهم و مختلط. (آنندراج ). درهم و مختلط شده وهم پیچیده و آمیخته به یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشبک شود.
درهملغتنامه دهخدادرهم . [ دَ هََ ] (ص مرکب ) بی نظام و پریشان . (آنندراج ). بهم آمیخته . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). پریشان . (شرفنامه ٔ منیری ). مشوش و مغلق و مختلط و شوریده و پریشان و آمیخته . (ناظم الاطباء). ژولیده . آشفته . کاری درهم ، پوشیده . مشتبه . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span class=