متروغلغتنامه دهخدامتروغ . [ م ُ ت َ رَوْ وِ ](ع ص ) ستوری که غلطد در خاک . (آنندراج ). ستوری که در خاک می غلطد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تروغ شود.
مطروقلغتنامه دهخدامطروق . [م َ ] (ع ص ) مردی که در وی نرمی و سستی و فروهشتگی باشد. || گیاه باران زده بعد از خشکی . || آب باران و جز آن که در وی شتران کمیز انداخته باشند. (منتهی ا
متروفرهنگ انتشارات معین(مِ رُ) [ فر. ] (اِ.) راه آهنی که معمولاً زیرزمینی است و به عنوان یک وسیلة نقلیة عمومی در شهرهای بزرگ استفاده می شود.
مترونومدیکشنری عربی به فارسیميزانه شمار , اسبابي که براي تعيين زمان دقيق (مخصوصا در موسيقي) بکار ميرود