مترضبلغتنامه دهخدامترضب . [ م ُ ت َ رَض ْ ض ِ ] (ع ص ) مکنده ٔ آب دهن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به ترضب شود.
متربجلغتنامه دهخدامتربج . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) مادر که مهربان شود بر بچه ٔ خود. (آنندراج ). و رجوع به متربجه و تربج شود.
متربلغتنامه دهخدامترب . [ م ُ ت َرْ رِ ] (ع ص ) بسیارمال و کم مال . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مُترِب شود.